• وبلاگ : ساز خاموش
  • يادداشت : حق و اخلاق
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + م.ي 
    خييلي وقته که اين پستتونو خوندم
    خيييلي وقتم هست که گاه و بي گاه بهش فکر مي کنم
    اومدم بالاخره نظرمو بذارم
    گفتم بذار قبلش نظر بقيه رو بخونم
    ديدم نظر منو آقاي بابايي قبلا زحمت کشيده گذاشته!
    ...
    ديگه همين
    + فانوس گمشده 
    سلام
    بروز کنين اخوي
    اينقد سکوت ....
    سلام بر شما
    با اجازتون من وبلاگ شمار و به پيوندهام اضافه کردم
    موفق باشيد
    به قول کانت: ما از عواقب کارهامون اطلاع نداريم و در حقيقت اينکه کارها و حرف هاي ما چه نتايجي داشته باشند، در اختيار مانيست بنابراين هميشه بايد راست گفت و راستي و اخلاق را پيشه کرد. اما ظاهرا اين گونه زندگي فقط از افراد نادري بر مياد. به نظر من لينکلن شايد کار درستي نکرده باشه اما من بهش حق ميدم.
    من هنوز نديدمش
    نتيجه گرايي شيرين و وقوع نتيجه براي اذهان عام برجسته و ديدني است. در عالم سياست نيز اين رويه حاکم بوده و همچنان هست. مفر ان نيز مصلحت يا اخلاق برتر و اينگونه امور است. دنياي جديد که بر سيطره کميت بنا شد و برتجربه زيستي ارام گرفت بيش از اين نميتواند بپرد. اخلاق اما در هر صورت بلند پروازي هاي بيشتري ميخواهد . خوب يا بد ، اگر در دنياي جديد به دنبال اخلاق باشي همين گونه مصوبات که سطح را اصلاح و عمق ها را رها ميکند، به دست خواهي آورد.
    کام و مراد پادشاهان، حلال آنگاه باشد که دفع ِ بَدان از رعيت بکنند چنان که شبان دفع گرگ از گوسفندان، اگر نتواند که بکند و نکند مزد شباني حرام مي ستاند، فکيف چون مي تواند و نکند... اين تعبيري‌ست که سعدي به کار مي‌برد. در همه دوران‌ها و مليت‌ها و زبان‌ها. تا ملتي [مبناي اخلاقي] نباشند پيشرفت حکومت و سياست بي‌معني جلوه ميکند.
    حتي حقوق هم راهي براي بستن اخلاق نيست چون به دقت بيشتر مي فهميم که حقوق هم جزئي از اخلاق است پس تنها اخلاق ممکن است اخلاق را کنار بگذارد. منتها اخلاق اهم، مانع اجراي اخلاق مهم مي گردد. حال سوال هميشه آزار دهنده اين است که چه چيز اهم و چه چيز مهم مي باشد.
    پاسخ

    جداسازي اخلاق از حقوق، پاسخ همين سوال است وگرنه اهم مهم کردن بين اصول اخلاقي هميشه نتايج تلخي دارد.
    سلام
    من اين فيلم را نديدم و جزء فيلم هايي هست که گذاشته مشان در نوبت ديدن
    به نظرت اداي يک حق خودش اصلي اخلاقي نيست؟
    شايد بهتر اين باشه که بگيم براي رعايت يک اصل اخلاقي مجاز هستيم اصول ديگري را ناديده بگيريم يا نه؟
    من معتقدم اگر بتوان براي اخلاق يک اما و اگر آورد مي توان همه ي آن را هم با همين اگرها و اماها زير پا گذاشت و اين آغاز فرآيند انحطاط هست
    شاد باشي و موفق
    پاسخ

    سلام دقيقا براي همين آفت من اداي يک حق را از اصل اخلاقي جدا کردم و گفتم فقط و فقط حقوق بر اخلاق مقدمند تا جلوي سواستفاده هايي که شما گفتيد گرفته شود؛ البته همان طور که گفتم گردنه خطرناکي است که نبايد فريب خورد و به هر بهانه اخلاق را کنار گذاشت.
    يا حکيم
    سلام بر شما
    تامل برانگيز بود . شايد هم مثل خيلي رفتارهايي که امروز مردم انجام مي دهند و اسمش را اخلاق مي گذارند ! واقعا دوراهي خطرناکي است ...مردم ما سياسي شده اند ؟!!

    اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمين
    اللهم عجل لوليک الفرج

    + بابايي 
    پرسش خردسوزي است. شايد اكر لينكلن به لطايف الحيل دست نمي‌يازيد و آزادي بردگان را به زمانه‌اي مي‌سپرد كه زمينه فراهم‌تر بود و امضاهاي صادقانه‌تري زير لايح? او مي‌نشست، آزادي بردگان نيز واقعي‌تر و پايدارتر مي‌شد. چه سود از لايحه‌‌اي كه رسمي است، اما زير بار امضاهاي آلوده كمر راست نكرد. شايد بهتر بود كه لينكلن، همان مقدار را كه ممكن بود و نيازي به فريب و فشار نداشت، تصويب مي‌كرد و باقي را به روزگارهاي پس از خود وامي‌گذاشت. امضاهاي آلوده، بيش از زمينه‌هاي واقعي، كسي را آزاد نكرد.