• وبلاگ : ساز خاموش
  • يادداشت : سرماي شهر من
  • نظرات : 4 خصوصي ، 15 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام وتبريك
    + علي كرميان 

    سلام آقا حامد

    يه حامد عبداللهي مي شناسم كه قبلا تو حوزه بناب هم كلاس بوديم

    اگه همون باشه بايد به اش تبريك بگم . خوب پيشرفت كردي!

    تنها كسي كه تو حوزه روزنامه شرق مي خوند! با اين وجود الان نبايد روزنامه بخوني !! مي دوني كه...

    شايد دفعه بعد آدرس وب ام رو برات بنويسم .

    پاسخ

    همانم علي جان. يادت است با چه مكافاتي شرق رو به دست مي‏آورديم؟ دست روزگار تو رو به اينجا كشوند.
    درست ميشه اننننننننننننننننشالله! شايد جمعه! شايد!

    سلام عليكم.

    طبق فرهنگ آباديها و مكانهاي مذهبي كشور دو روستا در ايران هست:

    سفيدان جديد در اهر

    سفيدان عتيق در تبريز

    شما سفيدان عتيق هستيد؟

    ***

    شايد كلمه ي اساسي در اين مقاله اين است:

    كيبريت

    پاسخ

    جد بنده اهل سفيدان عتيق بودند. متاسفانه خودم اطلاعات چنداني از آنجا ندارم.
    اگر روزنامه كيهان و...است همان بهتر كه بسوزد و سرماي چند دست يخ زده را بزدايد. جز دروغ و تهمت چيزي نمي نويسد. لااقل اينطوري به يك دردي مي خورد.
    پاسخ

    فرقي نمي کند.
    + بابايي 

    به اون خبرها اين چند خبر را هم اضافه كنيد

    تصويب بودجه براي مبارزه با آمريكا

    پيشنهادهاي ايران براي مديريت بهتر جهان

    تغيير نقشه سياسي جهان

    كمك ايران به دانشگاه كلميبا در آمريكا براي سخنراني رئيس جمهوري

    كمك ايران به بارسازي لبنان غره و....

    سلام از لطف شما ممنونم. اما شمارو نمي شناسم
    سلام همشهري
    روزنامه اي که روزنامه نگارش نمي داند فردا سرکارش هست يا نه بدرد سوزاندن با کيبريت آن پسرک مي خورد .

    از اظهار نظر فاضلانتون ممنونم از مطالب شما هم استفاده كردم. جاي خالي افرادي مثل علامه جعفري هنوز خاليه.

    مايي كه سر در برف كرديم...

    افسوس...

    +وبلاگم چه تغييري كرده؟هوايش چه طور شده؟

    دوست و برادر عزيز اميدوارم درد دردمندان هم چنان شما را دردمند نگه دارد.
    + عارفي 
    چکند درس‌خوانده‌اي که از کبريت فروشي شرم دارد؟!!
    + ريحانه 

    اونقدر دلم گرفته اينجا هم دخترك كبريت فروش است هم پسرك كبريت فروش هم پيرمرد كبريت فروش هم پيرزن كبريت فروش هم جوان كبريت فروش.........

    + پويا 
    ياد دخترك كبريت فروش افتادم . با هر كبريتي كه روشن مي كرد به رويايي فرو مي رفت . غذاي گرم ، بازي دور درخت كريسمس ، هديه هاي رنگارنگ و چهره ي مهربان مادر و آغوش گرمش .با گرماي آخرين كبريت جان سپرد .
    راستي هفته بسيج را بار ديگر به همه ي مفت خوران دنيا تبرک مي گوييم
    پاسخ

    بسيج مي توانست تبديل به انرژي مردمي بزرگي شود که براي ميهن مايه خيرات باشد. ولي حيف که مثل بسياري از انرژي ها ديگرمان دست خوش سلايق کذايي شد و به هدر رفت. اما اينکه مفت خور باشند کمي با واقعيت فاصله دارد. بسيج دچار آفات متعدد ديگري است.