سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رسول خدا فرمود : «هان ! شما را از دشمن ترینِ آفریدگانْ نزد خداوند متعال، باخبر سازم ؟». گفتند : «آری، ای رسول خدا !» .فرمود: «کسانی که با زنان همسایگانِ خویش، زنا می کنند». [جامع الأحادیث]
ساز خاموش

«آثارِ من، خود اتوبیوگرافی کاملی ست. من به این حقیقت معتقدم که شعر، برداشت‏هایی از زندگی نیست؛ بلکه یک‏سره خودِ زندگی است».

21 آذر، هشتاد و ششمین سالگرد تولد احمد شاملو بود. در کشور ما،‏ رسم بر این است که در سالگرد وفات کسی، از او یاد می‏کنند. اما این رسم برای هر کس هم که مناسب باشد، برای شاملو نابجا است. چون احمد شاملو نه فقط شاعر زندگی که «مرد» زندگی بود.
آن‏چه من از شعر شاملو می‏فهمم فقط یک کلمه است؛ انسان. اگر از «آیدا در آینه» می‏گوید؛ اگر از «حدیث بی‏قراری ماهان» حکایت می‏کند یا «ترانه‏های کوچک غربت» را زمزمه می‏کند؛ دنبال «هوای تازه‏»ای برای انسان می‏گردد.
به گفته‏ی خود او، شعر جوشیدنی است و نمی‏شود چیزی را از بیرون به خود چسباند و اسم شعر بر آن گذاشت. دردِ  انسان هم چیزی نیست که شاملو به شعرهایش وصله کند؛ این درد از درون او می‏جوشد. برای همین فکر می‏‏کنم شاملو از جمله معدود شاعران فرامکان و فرازمان است که هر انسانی در هر زمان و هر مکان با شعر او ارتباط برقرار می‏کند.

دهلیزی لاینقطعاحمد شاملو

                      در میان دو دیوار،
و خلوتی
           که به سنگینی
چون پیری عصاکش
                          از دهلیز سکوت
                                               می گذرد.
وآنگاه
آفتاب
و سایه‏یی منکسر،
نگران و
منکسر.

خانه ها
خانه خانه ها.
مردمی،
و فریادی از فراز:
شهر شطرنجی!
                       شهر شطرنجی!

دو دیوار
و دهلیز سکوت.
و آن‏گاه
         سایه‏یی از زوال آفتاب دم می‏زند.

مردمی،
و فریادی از اعماق:
مهره نیستیم!
                  ما مهره نیستیم!



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 90/9/24:: 1:59 صبح     |     () نظر