چون نباشد طفل را دانش دثار
گريه و خندهش ندارد اعتبار
...
همچنان لرزانى اين عالمان
كه بودشان عقل و علم اين جهان
از پى اين عاقلان ذو فنون
گفت ايزد در نبى لا يعلمون
قيمت هر كاله مىدانى كه چيست
قيمت خود را ندانى احمقى است
سعدها و نحسها دانستهاى
ننگرى تو سعد يا ناشستهاى
جان جمله علمها اين است اين
كه بدانى من كىام در يوم دين
آن اصول دين بدانستى تو ليك
بنگر اندر اصل خود گر هست نيك
از اصولينت اصول خويش به
كه بدانى اصل خود اى مرد مه