ما ايرانيان يکي از تنبلترين مردم دنيا براي فهميدن و دانستن هستيم.
بنظر جمله بالا يک حکم و ادعاست که بايد ثابت شود. نه در ايران که در بسياري از جوامع مباحث مربوط به دين پژوهي و الوهيت با حاشيهها و بدفهميهايي ديواربهديوار بوده. اما آنچه اهميت دارد کاربردي کردن دين در سطح جامعهست. نه اجراي بندبند آن.
و اين نظر شخصي بنده است.
سلام
بله درست مي گيد
من کتاب جمود و خمود آقاي اسفندياري رو پيشنهاد مي کنم.
بدديني و بدخداشناسي و بداخلاقي و بدرفتاري و ... همه ريشه در بيفرهنگي دارد. يعني ظاهرا دين نيست كه فرهنگ را شكل ميدهد بلكه فرهنگ، به دينها شكل و سمت و سو و گاهي حتي محتوا ميدهد. البته اين نظر كلي من، ربط چنداني به نوشته شما ندارد؛ فقط خواستم بگويم كه بدخداشناسي هم ريشه و زمينه دارد. فرهنگ و اخلاق جامعه هم درست نميشود مگر اينكه اقتصاد به هر طريقي(ولو شانس و اتفاق) بهبود پيدا كند.