وبلاگ :
ساز خاموش
يادداشت :
سرماي شهر من
نظرات :
4
خصوصي ،
15
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پويا
ياد دخترك كبريت فروش افتادم . با هر كبريتي كه روشن مي كرد به رويايي فرو مي رفت . غذاي گرم ، بازي دور درخت كريسمس ، هديه هاي رنگارنگ و چهره ي مهربان مادر و آغوش گرمش .با گرماي آخرين كبريت جان سپرد .