• وبلاگ : ساز خاموش
  • يادداشت : مرخصي
  • نظرات : 3 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    خورشيد
    شبها به مرخصي مي رود
    ماه
    روزها
    و باغ به مرخصي مي رود
    پاييز و زمستان ها
    رودخانه به مرخصي مي رود
    دريا
    ستاره
    پشت ابر
    اصلا همين دور و بر خودم
    کارمندها به مرخصي مي روند
    کارگرها
    کتابها
    روزنامه ها به مرخصي مي روند
    نزديکترها؟
    موهايم
    بر باد
    سه تارم
    بر رف به مرخصي رفته است
    و دندانهايم
    که شبها در ليوان لبخند مي زنند
    من اما چهل سال است به مرخصي نرفته ام
    و انگار خدا هم به مرخصي رفته است
    که هر چه صدايش مي کنم
    در خواست مرخصي ام
    امضاء نمي شود

    حميد رضا شکار سري