اما ايکاش با اين نگاه قضاوتي نشود.
باز هم جمع و جور ک کنيم او نگاه مي کند...اين بد است... .
من مي خواهم نگاهي نباشد ... .
مي خواهم جمع و جور نکند...
سلام.
ُسلام
همين !
با نگار موافقم
حس من پشت شيشه هاي سياه حس پنهون شدنه
اما من هم از چشم هايي که زندگي ام را مي پاييند مي ترسم
چشم هايي که دستي پشتشان پنهان است با تيشه...
اما من متقابلا اين حق رو به كساني كه عينك آفتابي زدند ميدم.يعني حس بهتريه كه فكر كني خودتي و هيچكي نميبيندت تا اينكه تو هستي و همه رو ميبيني اما كسي چشمهاتو نميبينه!