بعد از سي سال گلويمان هنوز اندازه خوردن کوفته قلقلي هم نيست
نه که کلفت نشده باشد بالاخره نان يارانه اي مي خوريم
از يس که فشرده اند..
آقا حامد همه ي ما مي بينم وبا جان درک ميکنيم اين دردهارا اما به
قول شما داريم آب در هاون ميکوبيم چون زورمون نميرسه
رابطه ها برهمه ي ضابطه ها غلبه کرده
بيشتر اوقات کپي پيست رو بر مطلب نوشتن ترجيح ميدم چون گوشها
هم خسته شدن ازتکرار از برباد رفتن همه چي..
گذشته وفرهنگ غني که ماداريم وافتخار نميکنيم وبه نداشته هايي
که در بوق وکرنا ازش دفاع ميکنيم(انرژي هسته اي-اسلام و...)
آتشين نوشتيد و بسيار عالي...
آخرشم که دعوامون کرديد
از بس گفتيم زبانمان مو دراورد. من تا وقتي با اين برادران رو به رو نشده بودم درست نفهميدم که ارسطو آن زمان چه ميکشيد از دست جماعت سوفسطايي و چرا رنج تاليف منطق را به خود داد. البته که منطق صوري هم هيچ سوري نيست در بازي حکم اينان.
درباره آن سوالتان: اصلن و ابدن به خاطر مبارک راه ندهيد. دوستت داريم و همچنان ارادتمند شما و امثال شما.