سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] کارها چنان رام تقدیر است که گاه مرگ در تدبیر است . [نهج البلاغه]
ساز خاموش


ششم اسفند، سایه‏ی عمر هوشنگ ابتهاج به منزل هشتاد و پنجم رسید.



حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست 
 هزار شعله‏ی سوزان و آه سرد اینجاست

 نگاه کن که ز هر بیشه در قفس شیری ست 
 بلوچ و کرد و لر و ترک و گیله مرد اینجاست

 بیا که مسئله بودن و نبودن نیست 
 حدیث عهد و وفا می‏رود نبرد اینجاست

 بهار آن سوی دیوار ماند و یاد خوشش 
 هنوز با غم این برگ‏های زرد اینجاست

به روزگار شبی بی سحر نخواهد ماند 
 چو چشم باز کنی صبح شب نورد اینجاست

جدایی از زن و فرزند سایه جان سهل است 
 تو را ز خویش جدا می‏کنند درد اینجاست


رفیق عزیزم، داستان شعر سایه را در دستان خود آورده است؛ خواندنی است.



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 90/12/6:: 7:20 عصر     |     () نظر