سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آبرویت نریخته ماند تا خواهش آن را بچکاند ، پس بنگر که آن را نزد که مى‏ریزى . [نهج البلاغه]
ساز خاموش

چند روز پیش اطراف مسجد کبود تبریز قدم می‏زدم. این مسجد از معدود آثار تاریخی این شهر پرماجرا است. وقتی کمی دقت را چاشنی نگاهم کردم اثر دست مردمان بسیاری را در خشت خشت مسجد دیدم. از پیرمردی که 600 سال پیش آجر روی آجر می‏گذاشت تا دستور جهانشاه قره‏قویونلو را به جا آورده باشد بگیر تا جوان بیست و چند ساله‏ای که روی داربست میراث فرهنگی مشغول مرمت کاشیکاری‏های است ولی فکرش با صاحبخانه کم تحملش درگیر.
راستی چه‏قدر این بنا را دست‏کاری کرده‏اند. وقتی فکر می‏کنم این مسجد در زلزله هولناک 240 سال پیش تبریز با خاک هم‏نشین شد و گنبدش که فیروزه اسلام بود فروریخت، احساس می‏کنم در یکی از مسجد‏های همین چند دهه اخیر قدم می‏زنم. گرچه آثار 600 سال پیش بر جبین مسجد در کنار مرمت‏های 10 ساله می‏درخشند و از خاطره چند قرن خود حکایت می‏کنند. ولی باز احساس می‏کنی این مسجد همان چیزی نیست که می‏گویند و نشان میدهد.

ما دیگر عادت کرده‏ایم. چه چیزمان همان است که نشان می‏دهد یا باید باشد؟ همه چیز را به اسم مرمت و بازسازی به چیزی غیر خودش تبدیل کرده‏ایم. تنها با اسم و نشان‏ها و ظاهر همه چیز زندگی می‏کنیم.
دست مرمت‏مان را بر سر هر چیز یتیمی می‏کشیم. در این زمانه هم که همه چیز یتیم است و زود برایش قیم پیدا می‏شود. پدرهای ناتنی هم ظاهر و باطن فرزندخوانده‏های خود را بازسازی می‏کنند. 
کاش کمی هم بازسازی‏هایمان را بازسازی می‏کردیم.



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 88/3/23:: 8:19 عصر     |     () نظر