• وبلاگ : ساز خاموش
  • يادداشت : مرام تصوف
  • نظرات : 2 خصوصي ، 19 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    ما نيز مردمانيم. عالي
    عالي نوشتي حامد
    کسب اين گونه مرام ها ، گاهي صوفي شدن ميطلبد...


    + م.ي 

    خوب بود.

    و...

    و بيشتر بنويسيد... لطفا.

    + صافي 

    داستان "خربرفت وخر برفت" صوفيان را شنيديد؟

    http://www.javdaneh.com/Hekayat/Hekayat07.htm

    پاسخ

    نمي دونم منظورتون از اين داستان چي بود و ربطش به مراد نوشته من چيه؟
    سلام
    ما نيز قدري دلمان تصوف مي‌خواهد.
    + عارفي 
    به اجبار مقداري درباره تصوف مطالعه داشتم، آنچه در قديم ميان اين طايفه رواج داشته براي من قابل هضم و البته باور پذير نيست.
    هرچند در مراتب آنها موارد قابل نوجهي وجود دارد که براي خودسازي خوب است، اما به نظر مي رسد بايد آنها نيز به روز سازي شود.


    سلام برادر.

    حيف نيست اين قلم انقدر کم کار باشه؟

    پاسخ

    لطف داري اما چه کنم که مايه ندارم و فطيرم!
    زيباترين مظهر عرفان که هميشه مشتاقش بودم، مظهر اجتماعي آن مي باشد. نوع رفتار با هم نوع که البته در نوع جهان بيني و اعتقادات سوفي ريشه دارد اما مي توان آن را در بسترهاي ديگر هم جاري ساخت؛ با هر عقيده اي مي توان اين مرام را داشت...
    + خانوم خانوما 
    درباره ي صوفي وشيخ اشراق زمان مدرسه شنيده ام وهميشه
    مشتاق آن 7 مسلک تصوف( اگر اشتباه نکنم )اما وقتي من تشنه
    منبعي نبود وحالا ديگر عطشي نيست
    سيرسلوک آدماي برگزيده راسزاواراست نه الان بشر که حتي تلاشي
    براي به خود رسيدن هم نميکنند واخلاق هم تا ديگر قانون نشود
    حتي پسنديده نيست
    پاسخ

    فکر مي کنم اخلاق چيزي فراقانوني است و اصلا اخلاقي که قانوني شده باشد بيشتر شبيه فقه است تا اخلاق.
    خواستم بگويم پايبست اين خانه ويران تر از اينهاست! بعد ديدم با آيه ي ياس خواندن كه چيزي عوض نمي شود، كاري بايد كرد... شايد همين حتي!
    اين بعد از عرفان که گفتي مانند حکمت کهن، نه عرفان عملي است و نه نظري بلکه فرهنگي که زاييده تفکر و سلوک متصوفه و عرفاست. و بر خلاف آن دو جنبه امروز بيشتر به کار جامعه مبهوت ما مي آِيد.
    + بابايي 
    از تصوف و عرفان چيز زيادي نميدانم ولي به قدر دانسته هايم ميدانم که تفاوت بسياري ميان آن دوست. عارفي که در ميان مردم با مردم با زندگي مي کند و صوفي که با نماد و يا نشانه اي خود را از مردم جدا مي کند. و هميشه توجه ديگران را به خود جمع مي کند! به گمانم مرامي که شما آن را به صوفيان نسبت داديد همان مرام لوطي باشد که تنها به صوفيان متعلق نبوده و نيست! پس منصفانه هم نيست به نام آنها بخوانيمش! چرا که صوفيان کم صفحات تاريخ را براي مردم خونين نکرده اند! همان انسانيت که سالهاست به لطف عصر مدرنيته کم رنگ شده!
    پاسخ

    فکر مي کنم فرق تصوف و عرفان بيشتر نزاع لفظي باشد. ظاهرا از قرن 8 بود که فاصله اي بين صوفي و عارف ايجاد شد.مرامي که من به صوفيه نسبت دادم نه منحصر در تصوف و نه منحصر در لوطيان است که شايد در دورافتاده ترين نقطه جهان هم اين مرام رايج باشد اما تفاوت در اين است که منشا اين مرام در تصوف ،جنس خداشناسي و انسان شناسي آنها است و همچنين عمومي تر شدن اين مرام در اثر گسترش تصوف در ايران. اگر تصوفي نبود فکر نمي کنم فتوت و فتوت نامه هايي به اين شکل داشتيم يا مردمان آن زمان-نه زمان حال- معناي تساهل و تسامح را مي چشيدند. البته به يقين اين خصوصيات فقط وابسته و محتاج به تصوف نيستند.
    يا نور
    سلام بر شما
    پست جالبي بود اما من هم نظرم به طور کلي مثل گعده هاي دوستانه است !
    موفق باشيد
    اللهم عجل لوليک الفرج
    + بابايي 
    به نظرم جنب? نظري عرفان و تصوف، مهمتر از جنب? عملي و اخلاقي آن است. جهان و انسان و هستي و دين و خدايي كه عرفان مي‌شناساند يا درباره? آن حرف مي‌زند، پذيرفتني‌تر است. بعد عملي عرفان و تصوف هم بر پاي? همين جهان‌بيني شكل مي‌گيرد.
       1   2      >