• وبلاگ : ساز خاموش
  • يادداشت : مترجم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    باسلام. وتقديم شعري ازخسروگلسرخي به شما ودوستان وبلاگ .

    پرنده و طناب

    پشت پنجره ام را کوبيد
    گفتم که هستي ؟
    گفت : آفتاب
    بي اعتنا طناب را آماده کردم
    پشت پنجره ام را کوبيد
    گفتم که هستي ؟
    گفت : ماه
    بي اعتنا طناب را آماده کردم
    پشت پنجره ام را کوبيدند
    گفتم که هستيد ؟
    گفتند همه ي ستارگان دنيا
    بي اعتنا طناب را آماده کردم
    پشت پنجره ام را کوبيد
    گفتم که هستي ؟
    گفت : يک پرنده آزادي
    من پنجره را با اشتياق بازكردم.

    اين بار خزعبلات گنجه ديوي جونز را نگاشته ام: بخارشور!

    لطفا مرا از نظراتت محروم نفرما و زدني من فضلك يا كريم...

    + مجيد 
    کجايي رفيق ؟ دلمان پوکيد!

    مي خواستم بنويسم با حكايت آن سر به روزم...

    گفتم شايد با سر مادر كاپيتان تيگ اشتباه بگيري!

    با حكايت سر دلداري به روزم./.

    + م.ي 
    بله...

    البته جك عزيز ما هيچوقت يك دزد دريايي سنت گرا نيست:

    مي گويد (در قسمت شوم): ما مي جنگيم، تا فرار كنيم...

    سلام آقا حامد

    در قسمت اول دزدان دريايي كارائيب، وقتي جاني دپ ميگه

    ( من و آقاي ترنر جوان مي خوايم بريم گردش)

    معاون اش! ازش مي پرسه

    اگه براتون اتفاقي افتاد چي؟

    جاني دپ ميگه :

    (به قانون عمل كنيد)

    اي كاش انسانها در طول زندگي هميشه و هر زمان يادشان مي ماند كه بوده اند و كه هستند تا ...

    + پويا 

    شعر است يا ديالوگ .

    حتي اگر انسان‏ها فرياد نزنند

    هر چي كه هست خيلي قوي است.

    سلام وشعري ازدكترشفيعي كدكني تقديم به شما ودوستان وبلاگتان.

    حلاج

    در اينه دوباره نمايان شد
    با ابر گيسوانش در باد
    باز آن سرود سرخ اناالحق
    ورد زبان اوست
    تو در نماز عشق چه خواندي ؟
    که سالهاست
    بالاي دار رفتي و اين شحنه هاي پير
    از مرده ات هنوز
    پرهيز مي کنند
    نام تو را به رمز
    رندان سينه چاک نشابور
    در لحظه هاي مستي
    مستي و راستي
    آهسته زير لب
    تکرار مي کنند
    وقتي تو
    روي چوبه ي دارت
    خموش و مات
    بودي
    ما
    انبوه کرکسان تماشا
    با شحنه هاي مامور
    مامورهاي معذور
    همسان و همسکوت مانديم
    خاکستر تو را
    باد سحرگهان
    هر جا که برد
    مردي ز خاک روييد
    در کوچه باغ هاي نشابور
    مستان نيم شب به ترنم
    آوازهاي سرخ تو را باز
    ترجيع وار زمزمه کردند
    نامت هنوز ورد زبان هاست

    + بابايي 

    بالاخره امروز فيلم رو پيدا كردم.

    + حايري 

    سلام

    درسته من فيلمو نديدم ولي برداشته من از نوشته شما اينه كه حقيقت رو در هر كجا و هر جايي باشي بايد بر زبان آوري

    + ياس كبود 

    ازادي به چه قيمتي؟

    كشته شدن؟

    + حايري 

    سلام

    درسته من اين فيلمو نديدم ولي اين برداشت رو كردم كه حقيقت را در هركجا ودر هر شرايطي كه باشيم بايد بايد گفت و بر زبان اورد

    سلام برشما . بخوانيد پاسخي به وحيد ودوستان جوان راوبه

    دوستان بگوييد كه بخوانند .

       1   2      >