• وبلاگ : ساز خاموش
  • يادداشت : دست‏رنج ذهن
  • نظرات : 3 خصوصي ، 19 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    با درخشش برق سکه هاي معقل به روزم....
    چه بحث پيچيده اي!
    براي داشتن اراده هم به فکر نياز داريم! از سوي ديگر " من فکر مي کنم" دروغ است!
    ضميز ناخودآگاه = نفس
    اگه بخوايم بگيم فکر کردن دروغه پس خيلي از ايدئولژي هاي زندگي به هم ميريزه.
    دسترنج ذهنتون، ذهن من رو خيلي مشغول کرد...

    سلام

    و بلاگ شما را لينک کردم

    + ... 
    سلام خوشحال ميشم اگه به وبلاگ من هم سر بزنيد
    www.rovz.blogfa.com


    سلام حامد جان

    به نظرم يکي از مهمترين مصاديق نفس(مانع تفکر) ذهنيت است چراکه خصوصا در جامعه ما بيش از مقدمات، ذهنيات حاکم هستند و آنها هستند که پايه هاي تفکر را تشکيل ميدهند.


    سلام

    من مخالف هستم كه نفس انسان از فكر گريزان است. به نظر من نفس انسان دوست دارد به چيزهايي كه دوست دارد فكر كند و به نتايجي كه دوست دارد برسد. تنها مشكلش همين است!!!!

    واژه را بايد شست....



    دعاي روز بيست و پنجم ذي القعده روز دحو الارض :

    اى ناديده گير لغزشها، ناديده گير لغزشم را
    اى اجابت كننده دعاها اجابت كن دعايم را
    اى شنواى صداها بشنو صدايم را
    و به من رحم كن و از گناهانم و آنچه بدى دارم درگذر

    اى صاحب جلالت و بزرگوارى

    با آقاي بابايي موافقم. اين عبور خيلي درد داره و سخته.

    اگر اين افراد لذت آزاد انديشي و رهايي ذهن از خطوط قرمز را مي چشيدند ، براي كشف نقاط تاريك ذهن و زندگي خود حرص مي زدند . البته همين آزاد انديشي هم مراتب دارد و هر كس تفكر خود را - به طور ناخود آگاه - به مرزهايي محدود مي كند . اما به نظر من عالم ترين و ظريف ترين دانشمندان همان آزاد انديش ترين هايشان هستند .

    حامد جان ممنون از بيانت.
    گمانم منظورتان منقبت تسليم بود. من از تسليم ِشِكوه مي كنم فقط همين. اما گاهي بايد تسليم شد. تسليم واقعيت موجود. هرگز ارزش ها نمي توانند راهگشاي بشريت شوند مگر آنكه از بلندي وجود واقعيت بهره ببرند. آنگاه واقعيت هم از بلندي و استعلاي ارزش، رفعت و ارج و معيار و تعادل مي گيرد. من نمي دانم شما در كدام افق ايستاده اي و در چه سن و سالي يعني تجربه زندگي هستي. اما هنوز ميدان هاي زيادي هست كه بايد معبري باز كني و در جدال انديشه با معيار مطلوب خودش وارد آيي.
    + س 
    زدي توي خال...

    قومي متفکرند اندر ره دين

    قومي به گمان فتاده در راه يقين

    مي ترسم از آن که بانگ آيد روزي

    کاي بي خبران راه نه آن است و نه اين

    " عطار"

    + بابايي 
    اول بايد فكر كردن رو تعريف كرد. به نظرم در مفهوم فكر كردن هم دچار مقداري بدفهمي هستيم. فكر كردن فقط مقدمه‌چيني براي رسيدن به نتيجه نيست. بگذريم از اين كه گاهي جاي مقدمه‌چيني، مقدمه‌گزيني مي‌كنيم. تفكر عبور از محدوديت‌هاي ذهني و كشف گستره‌هاي جديد فكري است. اين عبور، نياز به مقداري بازخواني‌ پيشيني دارد. يعني دقيقا بدانيم كه الان كجاييم و بايد كجا باشيم يا اگر كجا بوديم بهتر بود. پيدا كردن عواملي كه ما را از وضع مطلوب دور كرده است، همين عبور از محدوديت‌هاي ذهني است كه واقعا دشوار است. چونممكن است وضع موجود را چندان دور از مطلوب ندانيم كه در آن صورت، فكر كردن، در نطفه خفه مي‌شود.
    + سياوش روستا 
    کلمه "از" را حذف کنيد.
       1   2      >