مي خوام يه مناقشه بکنم تو مثالت هرچند مي دونم جا نداره!
چاي خشک ماده اصلي چايه و بقيه مخلفات
حالا کدوم ِ اينا اصلين؟ اخلاق يا فقه مثلن؟
آيا واقعن دين از اينا تشکيل شده؟
و اگه شده کدومش مهمتره؟
به کدوم بيشتر بال و پر داده شده؟
آيا اينا کلن با هم همپوشاني دارن؟ يني اخلاق رو هم ميشه از فقه گرفت؟ فقه اين توانايي رو داره که مسائل اخلاقي رو تايين کنه و تو مصداق هاي اخلاق به کمک برسه؟
توي جاهايي که تو يه مصداق تزاحم داشته باشن يا تناقض داشته باشن چي حرف آخر رو ميزنه؟ فقه يا اخلاق؟
و هزار تا از اين سوالا
حرفت رو قبول دارم که عده اي اين چنين چاي شيرين تعارف مي کنن
بگذريم از کسايي که ما ازشون آب خواستيم شکر کرفتن دستشون و گفتن بفرما اينو بايد جاش بخوري و لبخند زدن و گفتن ببين چقد خوب شيرينه!!