نوع نیایش ما با خدا آیینهای است در برابر نوع نگاهمان به اموری مانند خدا، ائمه، گناه، دنیا، آخرت، انسان و نیازهایش و اموری از این قبیل. اگر در این شبها که شبهای مناجات است در دعاها و نیایشهایمان دقت کنیم خواهیم دید گفتگوی ما با خدا و اولیای خدا، ظلم به خدا و دین و اولیای خدا است.
در این شبها با مناجاتمان دین را به قدری تحقیر میکنیم که در چند امر و نهی ساده پروندهاش را میبندیم. ائمه معصومین(ع) را هم با چند ذهنیت ظالمانه به چشم کسانی که به درد حوایج دنیویمان میخورند و اگر کمی گریه و زاری را ضمیمه التماسمان کنیم فلان حاجتمان را ادا می کنند؛ میبینیم.
اگر به مناجاتهایی مثل ابوحمزه ثمالی، کمیل، مکارم الاخلاق، صحیفه سجادیه نگاهی بیاندازیم؛ فاصله نیایش حقیقی را با مناجات تجارتگونه خودمان خواهیم دید. آنها از چه توبه میکنند و ما از چه گریانیم؟ نگاه آنها نسبت به دیگر انسانها چگونه است و ما به دیگران به چه چشمی نگاه می کنیم و به تبع آن چگونه رفتار میکینم؟ آنها از خدا چه میخواهند و ما چه می خواهیم؟ فراموش نکنیم که دعاها نیازهای ما هستند. ما چه چیزی را نیاز خودمان میدانیم و برای رسیدن به آن چه میکنیم؟
به یقین شناخت نیازهای واقعی خود و جامعهمان و تلاش برای رسیدن به آنها کارسازتر از التماس و دعا به درگاه الهی است و شناخت گناهان و توبه عملی هم واجبتر از شبزندهداری برای بخشیده شدن گناهان صغیره.
البته با این همه نه مخالف دعا برای امور شخصی و دنیوی هستم و نه منکر لزوم جلب لطف الهی. چرا که میدانم برای رسیدن به آن مقصد عالی، لطف خدا باید گامی پیش نهد. تنها نگران تقدم مهم بر اهم و فرع بر اصل هستم. چیزی که در روزگار ما امری عادی شده است.