رفتارهای یک فرد در موقعیت و جایگاههای مختلف چه نسبتی باهم دارند؟
این سوال چند روزی است که خوراک "فکر در تاکسی و اتوبوس" من شده است. به عنوان مثال آیا رفتار صحیح یا ناصحیح فردی با افراد خانوادهاش، میتواند آینهای از رفتار و عقیده سیاسی او هم باشد؟ آیا از معنویت و رنگوبوی آن به احساس شخص نسبت به انسانهای دیگر راهی است؟ البته مرتبط بودن رفتارها به این معنی نیست که اشتباه کسی در موردی را به جایگاههای رفتاری دیگر وی نیز سرایت دهیم و حکم به فساد کنیم. بلکه بحث بر سر رفتارها و گفتارهایی است که از فرد، به صورت آگاهانه و با پشتوانهای از دلایلی هرچند ناصحیح سرمیزند.
هرچند چگونگی این ارتباط بحث ژرفی است که قاضی ذهن را در حکم کردن مردد میکند اما ظاهرا حوزههای چندگانه ذهنی و رفتاری انسان چندان مستقل از هم نیستند. به نظر میرسد همه افکار، رفتار و گفتار انسان از یک کانون واحد دستور میگیرند و آن مرکز فرماندهی، ذهن و عمل بشر را زیر چنر بالهای فراخ خود گرفته است. این کانون هرچند خود چندان بزرگ نیست اما فرمول کوتاهی است که همه رفتار و اندیشه انسان در گام نخست با آن هماهنگ میشوند. این تکقانون مثل اثر انگشت، در هر فرد منحصر به خود اوست. البته در موارد بسیار نادر و مشخص، به دلیل انحصاری خودش این فرمول در تعدادی از افراد دقیقا یکسان است.
برخی فکر میکنند قانون زندگیشان دین است. در حالیکه این قانون به نحوی تعامل ما با دین و نوع برداشت ما از آموزههای دینی نیز حکمرانی میکند. دلیل این گفته را میتوانیم بهراحتی در میلیونها انسان که ادعای دینداری و دینمداری دارند ببینیم. دین تنها یکی از اموری است که در ذهن انسان از این فرمول طلایی دستور میگیرد. البته این تکقانون که از اولین لحظه زندگی شروع به شکلگیری میکند در طول حیات قابل تغییر است و یکی از اموری که میتواند به تغییر فرمول کمک کند دین است. مگر اینکه نوع تغییر تکقانون زندگی را هم خود قانون به دین صادر کرده باشد.
حالا جواب سوال اولم کجا ماند، خودم هم نمیدانم. بالاخره "فکر در تاکسی و اتوبوس" بهتر از این نمیشود.