نمیدانم تا حالا اسم نادر ابراهیمی به گوشت خورده یا نه. شاید در این چند ماه که از وفاتش میگذرد، اسمش را شنیده باشی. باز هم همان حکایت همیشگی، کسی میمیرد و تازه...
اگر بخواهیم نویسندهای را بشناسیم -البته تا جائی که به ما مربوط میشود- باید به نوشتههایش سری بزنیم. در بین آثار این گیله مرد، دو اثر درخشش خاصی دارند یکی «بار دیگر شهری که دوست میداشتم» و دیگری «یک عاشقانه آرام». حرف بیربطی نگفتهایم اگر این دو کتاب را مانیفست نادر ابراهیمی بدانیم.
نمیدانم خوره چه کتابهایی هستی! اصلا کتاب خور هستی یا نه؟ ولی هر چه هست «یک عاشقانه آرام» را از دست نده. این کتابی است که به نظرم سالی یکی، دو بار باید خواند. خصوصا در این زمانه که آنچه میبینیم دیوار است؛ این کتاب پنجرهای در پیش چشمانمان باز میکند.
مرحوم نادر ابراهیمی در این کتاب با شستن چشمهایت، زندگی را چنان ساده اما زیبا نشان میدهد که خواننده را بار دیگر به زندگی و واقعیتهای زیبای آن باز میگرداند.«یک عاشقانه آرام»، حکایت یک زندگی ساده، زیبا، امید بخش و رو به حرکت است.
میدانم چهقدر مواظب وقت خودت هستی که مبادا لحظهای را به بطالت بگذرانی!!! اما قول میدهم بعد از خواندن این کتاب از وقتی که صرف کردهای راضی خواهی بود.