هميشه تعصب، در همه امور کارشکني ميکند و هر تغييري را به تعويق مي اندازد، اما ريشه کن نميکند.
لطفا از به روز شدنتون خبر کنيد. ممنون
هميشه تعصب، در همه امور کارشکني ميکند و هر تغييري را به تعويق مي اندازد.
اما لطفا از به روز شدنتون خبر کنيد. ممنون
خانه ي دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسيد سوار.
آسمان مکثي کرد.
رهگذر شاخه ي نوري که به لب داشت
به تاريکي شن ها بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت:
نرسيده به درخت،
کوچه باغي ست که از خواب خدا سبزتر است
من فکر ميکنم الان ما در جهان يک فرهنگ جهاني داريم. و اين فرهنگ جهاني هژموني بسيار توانمندي دارد که کسي حريفش نميشود. سازنده اين فرهنگ مردم جهانند. ساخت و ساز اين فرهنگ به دست همه است. هيچ پروژه اي هم براي فرهنگ سازي در کار نيست. فرهنگ سازي اصلا پروژه يي نيست. پروسه يي است. مردم خود به خود طبق علايق و نيازهايشان فرهنگ مي سازند. راز بقاست که زندگي و مرگ فرهنگها را رقم ميزند. وقتي فرهنگي با علايق مردم سازگار نباشد کنار ميرود. بايد هم کنار برود. چه لزومي است که فرهنگ نامطلوب را به ضرب و زور و غيرطبيعي نگاه داريم؟ و البته اين کار ممکن هم نيست. قرآن کريم: «کذلک يضرب الله الحق و الباطل فاما الزبد فيذهب جفاء و اما ماينفع الناس فيمکث في الارض؛ خدا حق و باطل را چنين مثل ميزند: کف به کناري ميرود و آنچه به مردم منفعت ميرساند، در زمين ميماند.»
سلام
اين دزد... سال هاست كه با گله آشناست...
آن هم با چراغ!
سلام به رسم معهود!
همه را خواندم با دقت. مثل بادي بود كه به زخمم زدي. بي شك در اين مورد نظر بنده موافق نظر شماست. چاره چيست، واقعن افسوس بر اين حيراني.
سلام ببخشيد من دير به دير ميام. مطلبي كه نوشتيد كاملا منطقيه و من هم موافقم. اگر بتونيم راهكار بديم خيلي بهتره اين كار از فرهيختگاني مثل شما برمياد.
موفق باشيد