سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سزاوارتر مردم به بخشودن ، تواناترشان است به کیفر نمودن . [نهج البلاغه]
ساز خاموش

دیشب در منزل، طبق برنامه «هر شب یک فیلم»، اثر ماندگار pulp fiction را تماشا می‏کردیم. سخت غرق در فیلم بودیم که هوس چای کردم. فیلم را متوقف کردم و راهی آشپزخانه شدم. ولی از لحظه فشار دادن دکمه pause تا برگشتن و زدن دکمه play ذهنم کاملا سینمایی شده بود. صحبت‏های کوتاه با همسرم را تبدیل به دیالوگ می‏کردم و در مورد چگونه ادا کردنشان فکر می‏کردم. موقع ریختن چایی سعی می‏کردم دوربین را از زاویه‏ای بگیرم که معنای مورد نظرم را برسانم. وقت برگشتن از آشپزخانه زوم می‏کردم روی فنجان‏ها و قدم‏هایم. خلاصه این دو دقیقه برایم یک فیلم سینمایی شده بود.

بعد از پایان فیلم در مورد این مسئله کمی فکر کردم. به این نتیجه رسیدم که ذهن ما در هر فضایی که قرار می‏گیرد نوع نگاه و استدلالش هم منطبق با آن فضا می‏شود. مثلا اگر اهل فیزیک باشیم اطراف‏مان را با قانون های فیزیکی تفسیر می‏کنیم و حتی این دخالت را تا تفسیر زندگی و مسایل جزیی آن نیز سرایت می‏دهیم. اگر فلسفه بخوانیم همه چیز را فلسفی می‏بینیم. اگر فقه بخوانبم ریز و درشت این عالم را از صافی فقه می‏گذرانیم و این قصه همین طور در مورد دیگر علوم یا اندیشه‏ها جریان دارد. اینگونه می‏شود که مثلا در بحث از یک مفهوم دینی می‏گوییم فلانی نگاهش به مسئله فلسفی است. بهمانی فقاهتی می‏بیند و آن دیگری سیاسی.
به نظر می‏آید نگاه هر کس رنگ‏وبوی فضای ذهنی صاحبش را گرفته که رهایی از این فضاها تقریبا ناممکن است که این مسئله سنگ بزرگی در مقابل اندیشه خالص است.



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 89/3/1:: 4:30 صبح     |     () نظر

هر جامعه‏ای در زیر چتر مجموعه‏ای از ارزش‏ها و بایدها و نبایدها است. در جامعه ما به دلیل جایگاه دین در بین مردم، ارزش‏های دینی جایگاه ویژه‏ای دارند. تا حدودی مصادیق این ارزش‏ها مشخص شده و همه در ذهن خود فهرستی از آن‏ها را تنظیم کرده‏اند. اما آنچه معمولا از آن غفلت می‏شود ترتیب این فهرست از حیث اهمیت است. اگر به دست هر ایرانی قلم و کاغذی بدهیم و از او بخواهیم 10 ارزش و  10 ضدارزش دینی را به ترتیب اولویت بنویسند چه عناوینی رتبه‏های اول تا سوم را تصاحب خواهند کرد؟ به نظر می‏رسد این فهرست با حقایق دینی فاصله بسیاری خواهد داشت. برای مثال ضدارزش بودن فقر مورد اتفاق است. اما رتبه فقر در فهرست ضدارزش‏ها کجاست؟ مثلا بدحجابی مقدم است یا فقر؟ یا در ارزش بودن صداقت احدی شک ندارد اما آیا کسی صداقت را مقدم بر نماز می‏کند؟
قشر متدین جامعه در مورد مسئله حجاب همیشه حساس بوده‏اند تا جایی که کار را به صحن مجلس و هیئت دولت و نیروهای انتظامی و راهپیمایی‏های خودجوش می‏کشانند. من به عنوان یک مسلمان به اهمیت اجتماعی حجاب واقفم و طرفدار پروپاقرص آن. اما سخن اینجاست که چرا ما حتی یک‏بار شاهد راهپیمایی خودجوش در اعتراض به فقر نبودیم؟ چرا زخم‏هایی را که چنگال بیکاری، تورم و فقر بر پیکر مردم مسلمان فرود می‏آورد را نمی‏بینیم تا در مقابل دین و خدای دین احساس مسئولیت کنیم و صدای اعتراض‏مان بلند شود؟ چرا وقتی آمار ازدواج و سن ازدواج را شنیدیم دم برنیاوردیم و پرده‏ای زخیم به روی فسادهای اخلاقی و روانی جوانان‏مان کشیدیم و ریشه را در مانتوهای کوتاه دختران بالای شهر جستجو کردیم؟ چرا غیرت متدینین ما در مقابل فسادهای اداری مسئولین، پارتی‏بازی‏ها، دروغگویی‏ها به جوش نمی‏آید اما بسیار غیرتمندانه در مقابل ترانه پخش شده از ضبط تاکسی قیام می‏کنند؟ هیچ تفاوتی نمی‏کند متمایل به کدام طیف سیاسی هستیم مهم این است اگر در مقابل مقدسات دینی حساسیم چرا برای معترضین روز عاشورای امسال اشد مجازات را می‏خواهیم ولی پیگیر عاملان کهریزک و کوی دانشگاه نیستیم؟ 
من منکر منکرات ذکر شده نیستم. بحث بر سر میزان اهمیت ارزش‏‏ها و ضد ارزش‏ها است. ترتیب فهرست ارزش‏های ما با ترتیب فهرست واقعی دین چه‏قدر تفاوت دارد؟ به نظرم ما کاغذ را سروته گرفته‏ایم.



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 89/2/16:: 9:8 صبح     |     () نظر

رنج همواره همزاد اندیشه بوده است. اندیشه اگر خالص و با وسعت دید باشد همچو زمین‏لرزه‏ای خانه تفکرات صاحبش را خواهد لرزاند. لازمه یک اندیشه خالص، آزادی فکر از بند زنجیرهای ذهنی است. زنجیرهایی که فکر انسان سال‏ها با آنها خو گرفته و گاه فریبکارانه خود را ضامن حیات سالم فرد جا می‏زنند.
شکستن این زنجیرها طوفانی در درون آدمی به پا می‏کند که شاید سال‏ها روی آرامش را به خود نبیند. از دست دادن آرامشی که زیر سایه باورهای غیرقابل انکار ثمر داده بود برای کسی که کمر همت برای سم‏پاشی باغستان ذهن خود بسته اولین رنج است. بسیاری از ما که دل و دین در گرو فرد، گروه یا تفکر خاصی داریم و تردید در دلربایی دلدار خود را جفای کفرآلود می‏دانیم ناخودآگاه برای حفظ همین آرامش است که چشم خود را بر اندیشه‏های دیگر می‏بندیم.
تحقق اندیشه خالص و عمیق در گرو کنار گذاشتن باورهایی است که ضروری پنداشته شده‏اند و مهم‏تر از آن تجدیدنظر در پیش‏فرض‏ها است. چرا که باورها فرزندان پیش‏فرض‏ها هستند. پاکسازی فکر از گردوغبار عادت و چیدن دوباره کتابخانه ذهن کار بسیار دشواری است. این دشواری برای تفکر خاص یا گروه خاصی نیست. چه روشنفکران و چه بنیادگرایان هر دو ممکن است رنج از دست دادن آرامش را به جان نخرند. بنیادگرا شک در باورهای قبلی خود را کفر و گمراهی بداند و از این کار سر باز زند. روشنفکر هم در بند عرف معمول روشنفکری اسیر شود و شنا در مسیر خلاف موج معمول صنف خود را خلاف اصول منورالفکری بداند؛ گرچه همیشه دم از آزادفکری زند.

دست‏آخر اینکه تفکر در هر زمینه اعم از مذهبی، سیاسی، اعتقادی یا شخصی مستلزم آزادفکری است و بدون آن کاروان اندیشه در دیار امنی منزل نخواهد کرد. آزاد‏فکری خانه‏های فرسوده شهر ذهن را ویران می‏کند. اما نباید از این خرابی ترسید تا به جای آن قصرهای زیبا و فراخ ساخته شود.



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 89/1/18:: 2:20 صبح     |     () نظر

همسایگی روز ملی شدن صنعت نفت با نوروز، موجب مخفی ماندنش زیر سایه سال نو است. این روز از چند جهت برای کشورمان مهم است. نهضت ملی شدن صنعت نفت و راهی که رهبران و سربازان این نهضت در بستر شرایط آن زمان انجام دادند جای بسی تامل دارد.
در بررسی هر واقعه تاریخی، دو نکته برای درس گرفتن از کتاب آموزنده تاریخ ضروری است. یکی وضعیت سیاسی و اجتماعی آن برهه زمانی و دیگری عاقبت آن واقعه و دلایل چنان سرانجامی. در مورد این حرکت ملی، وقتی فرصت نخست‏وزیری  مصدق و همراهی مردم و رضایت روحانیت را با دولت مصدق می‏بینیم به عاقبت این نهضت افسوس می‏خوریم. البته نهضت ملی شدن صنعت نفت در 29 اسفند به هدف اسمی خود دست یافت اما این هدف در مقابل قوه نهفته در بازوی نهضت حداقل چیزی بود که می‏توانست به فعلیت برسد.
مصدق -مستقل‏ترین نخست‏وزیر تاریخ کشورمان- قدرت محمدرضا پهلوی را به کمترین حد خود در طول حکومتش پایین کشید. گرچه روحانیت اختلاف نظرهایی با وی داشت اما تا آخرین روزهای مصدق حمایت خود را از او کوتاه نکرد. ولی مهم‏تر از همه این‏ها وحدت، عقلانیت و آگاهی موجود در سیاست رهبران نهضت ملی بود که نه‏تنها ملی شدن صنعت نفت را برای مردم ایران به ارمغان آورد بلکه چهره استبداد را هم خدشه‏دار کرد. کار نهضت به جایی رسید که شاه را مجبور به قبول خطر کودتا در 25 مرداد کرد. حتی پس از شکست کودتای نخست، شاه از کشور فرار کرد. این زمان بهترین فرصت برای تشکیل حکومت غیرسلطنتی در کشور بود. گرچه مانعیت نفوذ بیگانگان باقی بود. این فرصت دقیقا به دلیل از دست رفتن نقاط قوت نهضت یعنی وحدت، عقلانیت و آگاهی رهبران تبدیل به یک تهدید شد و با سرنگونی دولت مصدق پرونده نهضت بسته شد. شاید تصور شود نهضت ملی شدن صنعت نفت ارتباطی با جریانات دوران مصدق نداشته است اما همه این وقایع چشمه‏‏ی واحدی بودند که در کشور جاری شده بود. ولی صد حیف که  از مسیر خود منحرف شد و به اقیانوس نریخت.

اگر آن روزها نهضت تمام توان خود را به فعلیت می‏رساند شاید سرنوشت دیگری برای سرزمین‏مان رقم می‏خورد. یه نظرم این موضوع نکته‏ای است که از آن غفلت میکنیم  و کمتر مورد بررسی قرار می‏دهیم.



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 88/12/29:: 11:57 عصر     |     () نظر

یکی از موضوع‏هایی که کمتر در حوزه دین‏پژوهی به آن پرداخته شده ادبیات دینی است. کسی که ادعای گفتمان دینی دارد پیش از هر چیزی باید خود را به زینت گفتار دینی مزین کند که گقتمان دینی بدون گفتار دینی راه به جایی نخواهد برد. به یقین چنین کسی که ادعای دین‏داری و دین‏مداری دارد بیش از کسی که راه‏های دیگری را برگزیده‏ محتاج گفتار دینی است. اما صد افسوس که در جاده گفتار دینی این داستان هم مثل حکایت‏های دیگر در جامعه ما وارونه است. عده‏ای که کاری به کار دین ندارند و حتی متهم به دین‏ستیزی هستند گوی سبقت را روبوده‏اند. از آنجا که نظام ما نطامی دینی است مطالعه ادبیات قرآنی و سیره بزرگان دین برای رجال سیاسی کشورمان از نان شب هم واجب‏تر است.
وقتی اظهارات آقای محمدجواد لاریجانی را در مورد سیاست‏مداران غربی و رییس‏جمهور آمریکا خواندم؛ شرمنده و متاسف شدم. شرمنده از این که کسی که یکی از تئوریسین‏های جناح حاکم کشورم است و هر روز در رسانه تصویری به عنوان چهره‏ای موجه و صاحب فکر، بر کرسی تحلیل تکیه می‏زند؛ رییس جمهور منتخب میلیون‏ها انسان آمریکایی را «کاکا سیاه» خطاب می‏کند؛ تنها به این بهانه که «باید طوری جواب او را می‏دادم».
متاسف از این که پس از 30 سال از انقلاب مردم سرزمینم علیه استبداد، کسی که مدعی «حرکت بر مبنای اهل‏بیت(ع)» است سیاست‏مداران غربی را به سگی  تشبیه می‏کند که «اگر پا روی دم آنها بگذارید پارس می‏کنند».
اگر ساعتی پای منبر قرآن و سیره اهل‏بیت (ع) بنشینیم و نحوه برخوردشان با مخالفان و حتی معاندان را بشنویم خواهیم فهمید که گفتارمان با گفتار دینی فرسنگ‏ها فاصله دارد چه رسد به گفتمان‏مان.

یاد حرف شیخ رجبعلی خیاط افتادم: دلم برای خدا می‏سوزد.



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 88/12/20:: 4:16 صبح     |     () نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >