سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ صدقه ای نزد خدا، محبوب تر از حقگویی نیست . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
ساز خاموش

چای‌شیرین از شکر و آب جوش و چای خشک درست می‌شود. اگر کسی هر سه‌ی این‌ها را داشت؛ چای‌شیرین ندارد؛ او شکر و چای و آب دارد.
اگر دین هم مجموعه‌ای از اخلاق، اعتقادات و فقه باشد؛ عالم دینی هم کسی می‌شود که هر سه‌ی این‌ها را با هم بفهمد نه اینکه فقط بداند و توی جیبش داشته باشد. عالمی که فقط فقه می‌داند؛ نظر فقهی‌اش نمی‌تواند حرف اول و آخر دین باشد؛ عالم کلام یا اخلاق هم همین طور. کسی که همه این‌ها خوب می‌داند اما حلقه‌های اتصال بینشان را گم کرده هم مثل همان کسی است که شکر و آب و چای خشک را در دست گرفته و به ما چای‌شیرین تعارف می‌کند.



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 90/3/17:: 2:26 عصر     |     () نظر

چند هفته‌ای است که دیگر «مختارنامه» را نمی‌بینم. هفته‌های اول پخش سریال، از اینکه بعد از مدت‌ها سریال تاریخی خوش ساختی، مهمان خانه‌هایمان می‌شود خوشحال بودم؛ اما رفته رفته از بی احترامی‌های «مختارنامه» به میزبانانش آزرده خاطر شدم و جمعه شب‌ها، این مهمان تاریخی را دیگر به خانه‌ام دعوت نکردم.
از «مختارنامه» آزرده شدم نه برای اینکه مثل «یوسف پیامبر» شبیه نمایش‌های مدرسه‌ای بود که اتفاقاً از لحاظ سینمایی قابل قبول است. دلیل آزردگی من، تلاش فیلم برای تحمیل کردن مختاری دیگر در ذهن مخاطب است. «مختارنامه» به جای روایت تاریخی قیام مختار، سعی دارد تا به هر نحوی، مختار را یک الگوی تمام عیار برای شیعیان معرفی کند.
نمی‌دانم جا زدن محمد بن حنفیه به جای مهدی موعود به بهانه جمع کردن لشکر، راه علی است یا رشوه دادن به فرستاده عبدالله بن زبیر مرام علی؟ کجای کیسانیه با تفکر شیعه هم خوانی دارد؟ آیا ما امام سجاد(ع) را این‌گونه شناخته‌ایم که اگر قدرت در دست آن حضرت بود؛ با قاتلان پدرش مختارگونه رفتار می‌کرد یا این رفتار را از صحیفه سجادیه‌اش که با خدا مناجات می‌کند که «ظلم نمی‌کند مگر ضعیف.» آموخته‌ایم؟ آن علی که ما می‌شناسیم برای درآوردن خلخال از پای زن یهودی، دق می‌کند؛ نه اینکه به بهانه آرام کردن شهر، مردم را سرکوب کند و وارد خانه‌های مردم شود. آن علی که ما از نهج‌البلاغه می‌شناسیم؛ در آخرین لحظات عمرش سفارش قاتلش را می‌کند که مبادا بیش از یک ضربه بخورد.
مختار، در قسمت‌های نخست سریال، دلیل قبول نکردن حرف عمویش را مخالفت امام حسن(ع) با سرکوب –که روش خودش است- عنوان می‌کند؛ اما ظاهراً همین هم نقطه قوت مختار است. ما مرام علی و خاندانش را نه از مختارها و مختارنامه‌ها می‌شناسیم که مختارها در طول تاریخ با نام علی تاخته‌اند تا به منبر علی برسند؛ هر چند از راه معاویه. منصفانه نیست با چند روایت که البته در مقابلش روایات متعارض هم هست؛ مختار را علوی کنیم و راه مختار را راه علی بدانیم. متأسفانه صدا و سیما به پخش سریال هم قانع نشد و با پخش مصاحبه‌ها و میزگردها، راه وررود هرگونه برداشتی دیگر یا انتقاد را بر ذهن مخاطب بست.
کاش اجازه می‌دادند که صدای کسانی که کیسانیه را تشیع نمی‌دانند هم به گوش مخاطبان این سریال می‌رسید تا «مختارنامه»، مختار پروری نمی‌کرد؛ البته شاید در این صورت نقض غرض می‌شد.



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 90/3/2:: 11:55 عصر     |     () نظر

وقتی عینک آفتابی می‏زنم؛ با خیال راحت، از پشت شیشه‏های سیاه، تک‏تک کسانی را که از کنارم رد می‏شوند، خوب برانداز می‏کنم.
برای همین وقتی به کسانی می‏رسم که عینک آفتابی زده‏اند؛ خودم را جمع و جور می‏کنم.

به زندگی‏ام که نگاه می‏کنم؛ می‏بینم پر است از نگاه‏هایی از پشت شیشه‏های سیاه و ترس از چشم‏های پشت‏شان.
می‏ترسم و خجالت می‏کشم.

 



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 90/2/9:: 2:6 عصر     |     () نظر

یکی از اقوام دور به مناسبت بازگشتش از سفر عمره مفرده برای صرف شام، به یکی از رستوران‌ها دعوتم کرده بود. منتظر شام بودیم که صدای بی‌سیم یکی از کارکنان رستوران درآمد: «محمد بیا پایین سالاد ببر.» همه با شنیدن صدای بی‌سیم شروع به شوخی با بغل دستی‌شان کردند. یکی می‌گفت حمله کردند. یکی می‌گفت بچه‌ها مأمورا اومدن. دیگری می‌گفت عملیاته؟ همه ما جز جنگ و پلیس کاربرد دیگری برای بی‌سیم تصور نمی‌کردیم. چه بزرگ‌ترهای ما که در جنگ بودند و چه نسل ما که جنگ را با فیلم‌های جنگی شناختیم، همه با شنیدن صدای بی‌سیم فقط یاد مکالمه‌های «حاجی» و «سید» وسط عملیات افتادیم.
به این فکر کردم که در مورد واژه‌ها و مفاهیم دیگر چه فکر می‌کنیم و چه چیزی از کلمات مختلف به ذهنم‌مان می‌رسد؟ فکر می‌کنم وقتی با مفاهیم دیگری هم روبرو می‌شویم همین ذهنیت‌ها حرف اول را می‌زنند. ولی این‌بار نه با شوخی که با توهم دلیل و استدلال، به برداشت‌مان از مفاهیم مختلف التزام علمی و عملی پیدا می‌کنیم. البته نوع حضور مفاهیم در جامعه هم تأثیرگذار است. مثلا امکان ندارد که کسی در جمع بگوید: «دیشب داشتم با یکی چت می‌کردم...» و دوستانش طعنه نزنند که پس چت هم می‌کنی. طرف دختر بود یا پسر؟ چون چت کردن در جامعه ما کاربرد غیراخلاقی دارد -یا شاید هم فقط در ذهن ما این جنین است- اولین معنایی هم که از آن به ذهن متبادر می‌شود همین معنا است.(نخواستم مثال جدی‌تری بزنم تا منظورم در قالب مثال زندانی نشود.)
مانع شدن از حضور این ذهنیت‌ها هنگام تفکر، تقریبا غیرممکن است. اما باید هوشیار بود که این ذهنیت‌ها پادشاهی ملک فکر را به دست نگیرند و دروازه‌های فکر به روی معانی دور از ذهن هم-که برخی اوقات معنای واقعی هم هستند- باز باشد.

دیگر وقت فکر کردن نبود؛ کباب‌ها را آوردند. البته ذهنیت ما از کباب، ذهنیت کباب قم است که حال آدم را به هم می‌زند. شکر خدا، کباب امشب همان معنای دور کباب بود و از ذهنیت ما از کباب قم فاصله داشت.



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 90/1/23:: 5:25 عصر     |     () نظر

بسیاری از مفاهیم و ارزش‏ها، بیش و پیش از آنکه از قوانین و سیاست‏ها آب بخورند؛ ریشه فرهنگی دارند. این موضوعی است که بسیاری از ما به آن معترفیم. اما هنگام عمل، این اصل را فراموش می‏کنیم. برای روشن شدن منظورم از "ریشه فرهنگی داشتن"، دموکراسی را مثال می‏زنم. 
همه ما این روزها شاهد قیام‏های ضداستبدادی در کشورهای عربی هستیم. تحلیل‏های مختلفی از این اتفاقات ارایه می‏شود. اما به این فکر کرده‏ایم که اگر همه این قیام‏ها به نتیجه برسد و در همه این کشورها نظام‏های دموکراتیک روی کار بیاید آیا مردم این سرزمین‏ها هم دموکراتیک زندگی خواهند کرد یا نه؟ به نظرم سال‏های سخت و عجیبی در انتظار برخی از این کشورها خواهد بود. چرا که کشورهایی خواهند بود با نظامی دموکراتیک و اگر خوش‏بین باشیم با حاکمانی دموکرات اما مردمانی مستبد. مردم کشوری که کتاب تاریخش مملو از استبداد و خشونت است چگونه می‏تواند شب بخوابد و از صبح فردا تصمیم بگیرد سیاست و فرهنگ‏شان را با اصول  جمهوریت و دموکراسی هماهنگ کند؟ وقتی مردم در خانه‏شان، در محل کارشان، در صف نانوایی یا در پشت خط عابر پیاده مردمانی دروغگو، مستبد، دیکتاتور، ریاکار ودغل‏باز هستند چرا باید برای رسیدن به دموکراسی از حکومت شروع کرد؟ اگر حکومت اصلاح شد و حتی به دست حاکمان دموکرات هم افتاد؛ این کشور فقط شبحی از دموکراسی را بر سر خود خواهد دید.
برای رسیدن به بسیاری از ارزش‏ها باید از خودمان شروع کنیم. بعد نوبت حاکمان و حکومت‏شان است. البته منکر آن نیستیم که سیستم حکومتی و حاکمان مثل مربی خوب، می‏توانند در نهادینه کردن ارزش‏ها اثرگذار باشند. این دو شرط لازم تحقق ارزش‏‏ها هستند اما شرط کافی نه. مرهم بسیاری از زخم‏هایی که هر روز از دردشان به همدیگر شکایت می‏کنیم و هر شب در خلوت‏مان به درگاه الهی می‏نالیم در دستان خودمان است؛ به شرطی که دست‏هایمان باز باشد.



نوشته شده توسط حامد عبداللهی سفیدان 90/1/13:: 7:5 عصر     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >